سعید کریمی
خیلی سخته سعید کریمی
سعید کریمی
شیرینم کجایی سعید کریمی
انتظار اسی درخشان
انتظار اسی درخشان
مهیار برومند
روزگار چقدر نامردی مهیار برومند
میرم از علی سلامی
میرم علی سلامی
آه سرد امید زمانی

حنا هستم 18 ساله از بندر عباس

۱۰ فروردین ۱۳۹۶
همایون نیکخواهی (2)

حنا هستم 18 ساله از بندعباس
4 سال پیش وقتی تو دوران مدرسه و شیطانتایه مدرسه بودم تو راهه مدرسه که ممکنه همه دیده باشین پسرایه زیادی در حال متلکت و شماره دادنن…!
چن وقتی بود متوجه نگاهایه یکی بودم…یکی که حتی خجالت میکشید بیاد جلو و مثله بقیه تیکشو بندازه…!
یه بار تو راه که داشتم میرفتم…یه پسر بچه تو یه قابه آبی یه انگشتر بهم داد و گفت اینو یه آقاهه داد بدم به شما…!
هنگ بودم…وقتی زمان گذشت و با خواهش و التماس و پا در میونیه خواهرش باهاش صحبت کردم…
کارم تموم و دلم و دادم بهش…
جونم به جونش وابسته بود…
18 سالش بود…منم 14…!
دوتامونم کوچیک ولی با یه عالمه مشکلات…!
خانوادم نمیزاشتن باهم باشیم…از هر فرصتی واسه صحبت کردن باهاش استفاده میکردم…ولی…با دعوا و هر چی که بود…به عقده یکی دیگه درم اوردن…بعده 1 هفته فهمیدم نمیشه…باید به عشقم برسم…امامزاده نمونده بود که هم دیگرو نذر نکرده باشیم…
خخخخ!حتی هر ظهره عاشورا…سرشو زیره قمه میبرد…میگفت تا حضرت ابالفضل دستاتو تو دستام نزاره دس بر نمیدارم…حلقه گرفته بودیم…حلقه هامون همیشه تو دستمون بود…همیشه…حتی رد انداخته بود رو انگشتامون…بعد از اینکه با یه عاااالمه اشک و گریه از اون آدم جدا شدم و طلاق گرفتم و رسیدم به عشقم…یه نفسه عمیق کشیدم…
با خودم گفتم دیگه تموم شد ماله خودمه…رفت خدمت عشقم…روزه اوله خدمتش که آموزشیش بود…گفت:نمیدونم چرا یه حسی بهم میگه تو تا اخره سربازیم پیشم نیستی…!گریه کردیم…شب بود…اشکاش میریخت رو گونه هام…صدا قلبش تو گوشام هنوز میپیچه…گفتم من هستم…دوسال که هیچ…ده سالم هستم…دو سال گذشت…هر عید ارزمون فقط گرفتنه دستایه هم بود…
هر عاشورا باز سره عشقم قمه میخورد و آرزوش عشقمون بود…شب،،،اخرین شبه خدمتش…فرمانده میگه نیرو نداریم،،،امشب وایسا شیفت،،،فردا صب برو…برگه ی معافیته خدمت تو جیبه عشقم…ولی…عشقم با موتور بود…کاش هیچوقت نمیخریدش…کاشت اون شب نمییومد…عشقم فقط 20 دیقه موند…18 چرخ تریلی جلو راهشو بست…عشقم 20 دیقه موند و منو بره همیشه تنها گذاشت…
صبح ساعت 10…زنگ زدن پاشو…بیا یه ساعت دیگه جنازه میاد…جنازه یعنی چی…خودتون میدونین چی میگین…اسمش ابولفضله…عشقه منه…جنازه نگین بهش…بدش میاد…21 مرداده 95…داستانه عشقمون به سر رسید…دوماهه عشقم خوابه خوابه…اخه میدونین…صبحه اخره خدمتش…وقتی بیدارش میکنن پاشو برو پادگان…میگه توروخدا!خوابم میاد،،،5 دیقه بخوابم…خوببخوابی عشقم…خوببخوابی…تا وقتی هست قدره هم بدونین…خاک و سنگ قبر احساس نداره…مرگ خیلی نزدیک تر از اونیه که فکرشو کنیم…?

امتیاز کل : 1 / 5. تعداد رای : 1

چند ستاره امتیاز میدی بهش ؟؟


برچسب ها



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

پلیر ناکامان موزیک
پحش آنلاین پحش آنلاین پحش آنلاین
00:00
00:00
00:00
دانلود