سعید کریمی
خیلی سخته سعید کریمی
سعید کریمی
شیرینم کجایی سعید کریمی
انتظار اسی درخشان
انتظار اسی درخشان
مهیار برومند
روزگار چقدر نامردی مهیار برومند
میرم از علی سلامی
میرم علی سلامی
آه سرد امید زمانی

دلنوشته غمگین رویا 24 ساله از تهران

۱۱ فروردین ۱۳۹۶
دلنوشته ها (4)

?سلام رویا اهل تهرانم
اما همه بهم میگن محشر
پنج سال پیش وقتی سوم دبیرستان بودم خوشم از پسر همسایمون اومد خیلی جذاب بودتو چشمای من اسمش محمد بود نوزده سالش بود…یه پسر ساده که با هیچ دختری دوست نبود اینقدر پاک بود که همه ی اهالی کوچمون به سرش قسم میخوردن ….
عشق جلو چشمامو گرفته بود زد به سرم شمارشو از گوشی داداش کوچیکم برداشتم شب ساعت تقریبا دو بهش یک پیام عاشقانه فرستادم خوابم نمیبرد از استرس تا چهار صبح بیداربودم دیگه کم کم خوابم برد ساعت یازده بود وقتی بیدارشدم دیدم پیام داده شما ❤️، اون لحظه انگار دنیارو بهم دادن خلاصه اینقد رو مخش کار کردم که در حد خواهر برادری بهم پیام بده اینقد خواهشش کردم بلاخره قبول کرد ….
هرروز پیامای دینی میفرستاد خخخخخ خندم میومد اخه من کجا ایمان کجا من ی دختر بودم که اهل تیریپای لشو اسپرت بهم میگفن محشر جنی …
خلاصه عشقش کاری کرد که من همه ی دوستای خلافمو بزارم کنار خدا شاهده سیگارو ترک کردم … ولی همچنان من مثل ابجیش بودم بهم گف ارایش نکن گذاشتم کنار گفت خدا بدش میاد از بی حجابی گذاشتم کنار شدم ی دختری که همه فامیلامون از تعجب کف کردن که محشر چششده چرا اینجوری شده…خلاصع کنکور شرکت کردمو دانشگاه تهرانو اوردم خوشال بودم که از محمدم دور نشدم …
یه شب زد سرم بهش گفتم داداش عاشقتم دوست دارم دوست ندارم بهم میگی ابجی دوست دارم عشقت باشم نفست باشم زن زندگیت باشم ولی هیچ نگف یه هفته گذشت مثل دیوانه ها شده بودم همش میرفتم تو کوچمون اما ازش خبری نشد بعد یه هفته نوشت محشر منم دوست دارم از همون روز اولی که دیدمت ولی بهت نگفتم بخدا تو این دوسال به خودم لعنت فرستادم که مثل ابجیم بودی ب ننم میگم بیاد با مادرت حرف بزنه دیگه پیام نده تا جواب خانوادت بیاد ….
منو میگی مردم از خوشحالی خدایشش ب قولش عمل کرد مادرشو دوروز بعد فرستاد اما چون از لحاظ طبقاتی ما بالاتر بودیم قبول نکرد مامانم و بابام…
هرچی گریه کردم گفتم دوسش دارم بابام گف دوسداشتن ابو غذا نمیشه …
دانشگامو ول کردم هرروز دعوا میکردم هرچی زنگ زدم پیام دادم جواب نمیداد مهر. امسال رفت سوریه ….
عید خبر دادن که مجروح شده من تا مرز جنون روانی شدم …ولی وقتی اوردنش تهران فقط یه جسد بود ….. محمد شهید شد … رفت
هیچ وقت از بابامو مامانم نمیگذرم نمیشه نفرین کنم ولی تو پل صراط جلوشونو میگیرم

امتیاز کل : 3 / 5. تعداد رای : 1

چند ستاره امتیاز میدی بهش ؟؟


برچسب ها



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

پلیر ناکامان موزیک
پحش آنلاین پحش آنلاین پحش آنلاین
00:00
00:00
00:00
دانلود