دلنوشته غمگین مریم 20 ساله از تهران

دلنوشته غمگین مریم 20 ساله از تهران

سه سالی میشد ک با محمد دوست شدم با اینکه قیافه ی زیاد جذابی نداشت ولی من دوسش داشتم دوماه از دوستیمون میگذشت ک یکی از دوستام که خیلی حسود بود ب محمد گفته بود من با کس دیگه ای دوستم اما درصورتیکه نبودم هرچی بهش میگفتم این حرفا حقیقت نداره دروغه باور نمیکرد بهم گفت باهمون خوش باش دیگه بهم زنگ نزن خیلی برام سخت بود ک حرفمو باور نمیکرد منم مجبور بودم فراموشش کنم خودمو سرگرم میکردم هر چند ک سخت بود ولی چاره ای نداشتم
ی مدت گذشت ..
دیگه نبودنش برام عادی شد دوباره بهم زنگ زد گفت من تازه پی بردم ک اون حرفا حقیقت نداشته منو ببخش از این حرفا منم چون دوسش داشتم بخشیدمش خلاصه دوستیمون باز ادامه پیدا کرد باهم بیرون میرفتیم جای نبود ک نریم خیلی دوسش داشتم محمد یه مغازه میوه فروشی داشت روپای خودش بود ازش یه چیزای دیدم ولی بهانه اورد که دوستم ب این شماره زنگ زده از این حرفا منم نادیده گرفتم بازم بخشیدمش زن داداش محمد میدونست ک منو محمد با هم رابطه داریم ، محمد خیلی اخلاقش خوب بود بد یه مدت کلا اخلاقاش تغییر کرد احساس میکردم نسبت بهم سرد شده ،زن داداش محمد خیلی اصرار میکرد محمد ازدواج کنه ولی قبول نمیکرد چون ماهمو دوس داشتیم خلاصه نمیدونم چی شد یه چن روز هر چی ب محمد زنگ میزدم جواب نمیداد فک میکردم واسش اتفاقی افتاده نگرانش بودم یه بار زن داداش زنگ زد گفت دیگه ب محمد زنگ نزن ازدواج کرده..
دنیا رو سرم خراب شد داشتم دیونه میشدم بدچن روز خودش زنگ زد گفت من ازدواج کردم شرمنده نمیخواستم این جوری بشه نمیدونم چی شد یهو منم بدیه سکوت نفس بلند کشیدم از ته دلم گفتم هیچ موقع نمیبخشمت قطع کردم ،از همون موقع دیگه قلبم شکست مریم سابق دیگه نشدم شدم یه روانی سرگردان ،دیگه ب هیچ کس هیچ حسی ندارم از پسرا متنفر شدم یه ادم گوشه گیروتنها شدم ک تنهایی باعث شده افسرده بشم بعضی وقتا نمیدونم چی میشه باتیغ رو دستم خط میندازم دست خودم نیست نمیدونم چرا خودکشی هم کردم ولی موفق نشدم خیلی احساس میکنم این افسردگی و این کارا دیگه فایده ای نداره چون اون رفته دیگه برا همیشه برام دعا کنید یکم حالم بهتر بشه فقط ب کسی اعتماد نکنید اعتماد ممنوع دوستان همه نامردن باتشکر از کانال خوبتون ❤️

روبیکای ناکامان تلگرام ناکامان اینستاگرام ناکامان

برچسب ها

نظرات