جهت پخش آثار در ناکامان موزیک در تلگرام پیام دهید
SendNakamanدلنوشته غم انگیز فرهاد 20 ساله از همدان
دلنوشته غم انگیز فرهاد 20 ساله از همدان
دو سال پیش با مریم ارتباطم شروع شد
البته قبلا میشناختمش چون خواهر دومادمون بود دوسش داشتم ولی چون دومادمون یکی از بهترین رفیقم بود (حتی قبل ازدواجش) نمیتونستم ب خواهرش ابراز علاقه کنم ولی خودش دوسال پیش دقیقا اول ماه رمضون بهم اس داد و رابطمون شروع شد
خیلی همو دوست داشتیم همیشه خواهرمو میفرستادم خونه خودمون مریم میومد اونجا پیشم تادوساعت پیش هم بودیم شدید ب هم دل بسته بودیم تاجایی ک اگه هر روز باهم نبودیم دنیا رو سرمون خراب میشد چند دفعه اومدم پا پیش بذارم اما از دومادمون خجالت میکشیدم مریم میگفت چ خجالتی میکشی اون ک دوستته بدون هیچ خجالتی اومد خواستگاری ابجیت حالا تو نمیتونی بیای خواستگاری من. همش سر این مسئله بحث داشتیم ک اونشب نحض رسید من اشپز بودم از تهران بهم زنگ زدن برای راه اندازی ی رستوران قرارشد من دوهفته برم تهرانو بیام دیگه دلو بزنم ب دریا و پا پیشه کنم ک هنوز ی هفته نشده بود ک خواهرم بهم زنگ زد گفت اومدن خواستگاری مریم باباشم بازور مریمو راضی کرد امروزم عقد کردن انگار دنیا رو سرم خراب شد دیگه دل بر گشتن ب خونرو نداشتم الانم چند ماهیه ک خونه نرفت هیچکس ازم خبر نداره .
حرف اخرم اینه ک مریم جونم من ب پای خجالتم سوختم ولی خیلی دوست دارم ایشاالله خوشبخت بشی گلم….
برچسب ها
نظرات