سعید کریمی
خیلی سخته سعید کریمی
سعید کریمی
شیرینم کجایی سعید کریمی
انتظار اسی درخشان
انتظار اسی درخشان
مهیار برومند
روزگار چقدر نامردی مهیار برومند
میرم از علی سلامی
میرم علی سلامی
آه سرد امید زمانی

دلنوشته پاییزی ستاره 24 ساله از تهران

۱۶ فروردین ۱۳۹۶
آهنگ دلنوشته های ناکامان (3) تا دنیا دنیاست

دلنوشته پاییزی ستاره 24 ساله از تهران

از خواب بیدار شدم .. .
از کتکاش خسته شده بودم
از ادم ناپاکی که با ما زندگی میکرد اون موقع 14سالم بود روی اسم پدرم حساس بودم من و با اسم اون تحریک میکرد
شوهر مادرم بود دوسش داشت منم به حرمت مادرم حرفی نمیزدم هر روز من و کتک میزد با سیم کابل جوری من و میزد که خون بالا می اوردم
این روزا گذشت و من دیگه 20سالم شده بود یه روز خواهر کوچیکم گریه میکرد به من گفت میخواد بهم تجاوز کنه تا اینکه با نقشه خواهرم مچشو گرفتم و دیگه از من میترسید چندین بار خودکشی کردم اما قسمت این بود زنده باشم جسمی.. اما روزی 10000 بار بمیرم …..
این روزا گذشت با یکی اشنا شدم اسمش امیر بود از عمق وجودم میپرستیدمش همه ی دوستاش بهم گفتن اشتباهه اما من عاشقش بودم 3 ماه باهم بودیم تا اومد خواستگاریم اون روزا بهترین روزای عمرم بود عشقم هیچی نداشت حتی کار اما قبولش کردم
هیچکس نمیتونست جلومو بگیره نفسام به نفسش بند بود عقد کردیم 1ماه بعد با من عوض شد تقصیر خانوادها هم بود تا اینکه فهمیدم ترامادول مصرف میکنه به آب و اتیش زدم ترکش دادم
اما دوباره دوستاش وسوسش میکردن اون روزا برام اندازه سال ها گذشت تا اینکه بعد از دو سال جنگیدن تصمیم گرفتم ازش جدا بشم بهم میگفتن بهت خیانت میکنه دیگه تحمل نکردم بهش جریان و گفتم و مخالفتی نکرد گفت بریم طلاقت بدم راحت شم روزایی که تو دادگاه میدیدمش دستام یخ میزد زانوهام سست میشد تو دلم میگفتم خدا یعنی میشه منصرف بشه
تو اون شبا با یه خط دیگه امتحانش کردم و فهمیدم دیگه من و نمیخواد روزی که رفتم محضر برای طلاق نخواستم ببینمش چون داغون تر میشدم عاشقش بودم شاید فکر کنید اگه عاشقش بودی چرا طلاق ولی من دیدم پدرم جلوم پرپر شد بخاطر اعتیاد نخواستم اون روزا رو ببینم ترجیح دادم برم و اون 3ماه سراغمم نگرفت یه روز داشت بارون میومد دیدم ایفون و میزنن مادرم خونه نبود خواهرم درو زد اومد بالا یهو دیدمش تپش قلب گرفتم دستام یخ زد میخواستم بپرم بغلش بگم بمون اما غرورم نذاشت وسایلمو داد و رفت 3 شب اومد شب اخر رفتم باهاش مادرم گریه میکرد میگفت نرو اما رفتم خونه مادر بزرگش بغلش کردم بوش کردم خیلی قشنگ شده بود گفت میخوام خودمو بکشم قسمش دادم گفتم نه برو کار پیدا کن اعتیادت و ترک کن من برمیگردم قول میدم
بهش گفتم ببین هنوز اسمتو از رو گردنم پاک نکردم گفت من بهت بد کردم ستاره میرم اون شب تا صبح تلفنی حرف زدیم و صبحش دیگه ازش خبر نشد
یه روز گذشت از خواب بیدار شدم دیدم مادرش بهم زنگ زده همونی که این اشوبارو ب پا کرده بود گفت پسرم مرد عشق من شب یلدا پر کشیده بود و من موندم و یه دنیا حسرت اغوشش الان 6ماهه گذشته من ستاره سابق نیستم دیگه نمیخندم دیگه امیدی به زندگیم ندارم …..
قدر داشته هاتونو بدونید..

امتیاز کل : 0 / 5. تعداد رای : 0

چند ستاره امتیاز میدی بهش ؟؟


برچسب ها



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

پلیر ناکامان موزیک
پحش آنلاین پحش آنلاین پحش آنلاین
00:00
00:00
00:00
دانلود