آه سرد امید زمانی
ابوالفضل رحیمی
خنجر ابوالفضل رحیمی
رفیق امید زمانی
مصطفی ابراهیمی
خرابم مصطفی ابراهیمی
علی شهرآبادی (چشامو میبندمو یادم میارم تو رو عشق فابم)
بی معرفت علی شهر آبادی
حسن آذر
انتظار حسن آذر

دانلود رمان قصه دلدادگی دل افروز PDF و اندروید

۸ اسفند ۱۳۹۶
قصه دلدادگی خدانگهدار-باد صبا-نگارا-کلاه مخملی-خدانگهدار-شمع و پروانه-زمستان-درخت-اومدی-چشم به راه-دختر مشرقتی-مقصد-مرمر-سفر

دانلود رمان قصه دلدادگی دل افروز PDF و اندروید با لینک مستقیم

نویسنده رمان : پریسا اسدی »  قابل اجرا در کامپیوتر و موبایل

خلاصه این رمان غمگین و عاشقانه :

داستان درباره دختریه که به دلایلی مجبور میشه به خونه خاله دامادشون بره و از قضا نوه خاله دامادشون هم برای کاری از خارج به ایران میاد.

در ادامه اتفاقاتی براشون میفته که خوندنش خالی از لطف نیست …

قسمتی از داستان :
ساکم رو توی دستم گرفتم و به سنگینیش توجه‌ای نکردم. از ترمینال تا این‌جا با فکرای جور واجوری که توی سرم بود دست و پنجه نرم کردم.
آخه چرا من؟ مگه نمی‌شد من رو هم با خودشون ببرن؟!
می‌دونم توق زندگی خواهرم اضافی بودم. اون بیچاره چه گناهی کرده بود که باید منِ بی‌پناه رو توی خونه‌اش نگه می‌داشت؟
خودش هم ناراحت بود که من نمی‌تونم باهاشون برم.
آقا صدرا شوهرخواهرم هرکاری کرد؛ اما از شرکت‌شون قبول نکردن که منم همراه‌شون به ایتالیا برم؛

بنابراین بیچاره خواهرم با کلی شرمندگی و ناراحتی به من گفت که باید بیام شیراز پیش خاله‌ی مامانِ صدرا که اصلا هم تا حالا ندیده بودمش. هر چی به تارا اصرار کردم تا وقتی که برمی‌گردن بذاره بمونم خونه‌شون؛ قبول نکرد و گفت:
 نمی‌خوام با کلی دلشوره و نگرانی راهی دیارغربت بشم.
آقا صدرا هم باحرفش موافقت کرد و گفت :
-با این‌جا موندنت ما بیشترنگرانت می‌شیم و شرمنده از این‌که نتونستیم باخودمون ببریمت. برو پیش خالِه مامانم زن خیلی خوبیه! می‌دونم اگه پیش اون باشی اصلا دلتنگ ماها نمیشی. اونقدر باهات گرم می‌گیره و شوخی می‌کنه که اصلا لحظه‌ای هم یاد ما نمیفتی. درسته الان پیش خودت میگی پیرزن و رو چه به شوخی … اما باید ببینیش تا حرف من رو تایید کنی …..

 

امتیاز کل : 5 / 5. تعداد رای : 4

چند ستاره امتیاز میدی بهش ؟؟


برچسب ها



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

پلیر ناکامان موزیک
پحش آنلاین پحش آنلاین پحش آنلاین
00:00
00:00
00:00
دانلود